چشمانت،
خونی ست
دهانت بوی خون میدهد
سرخاند
انگشتانِ شیطانیات
در آستینِ معامله …
روی چند نعش دیگر پا میگذاری
بر چند جنازه دیگر
به پا میایستی
تا «بودن» نحس ات را
«مُهر» برکنی
بر « کتیبهی تقدیر » …
در سرزمینی
که نمازهای پنجگانهاش
جنازهاند
خاکش، گورستان
و خبرش،
مرگ …