سفر از شب
سفر در شب
سفر بی مشعل و فانوس و رهتوشه:
تنها سوز- تنها تب
سفر در حجم آماسیدهی یک قرن
یک دوران
سفر در باد و در باران
سفر باهیبت توفان
سفر درراه
سفر در بیراهه
سفر در جلگههای ژرف همچون چاه
سفر بر تارک کوه و کمرگاهها
سفر با پا
سفر در زیر رگ بار مسلسلها
سفر با جا گذشتنها
سفر با قوت ایمان
سفر نه از پی آب و نه هم از نان
سفر کردن خطر کردن
برای خاک
سفر با شب روان نستوه و بیباک
سفر با همرهان سینه از درد وطن
صد چاک
سفر با کاروان حله ی نی
از خون
گذشتن از کنار بس شهید بینشان
پیرهن گلگون
فرورفتن به عمق “نیل”* و
برگشتن ز گردابی چنان جیحون
به سرها شور این مضمون
که تا واپس نفس هامان
همه بیچون
خط باریک ره را پیشاندازیم و
محمل را همیرانیم
که تا مرغ اسیر حریت را از قفس
آزاد گردانیم
و سوی آشیانش باز برخوانیم
پشاور
* قصه موسی و فرعون- از قران
* اهدا به همسفرانم نترسم!
فریده انوری، مریم محبوب،
زلمی بابا کوهی، نیلوفر، ساره، علی و عمر.