تو میروی و غزل، غمگنانه میمیرد
شکوه شعر به موج زمانه میمیرد
تو میروی و حدیث سخن کی خواهد گفت
ز بعد توست که شعر و ترانه میمیرد
صدای توست که در رگ رگ زمان جاریست
وگرنه قصهی بزم شبانه میمیرد
تو شهرزاد سخن، قصه گوی مولانا
مرو که بی تو دگر آن فسانه میمیرد
تو میروی کی دگر شعر را دمد روحی؟
مرو که شهر همه زین بهانه میمیرد
تو میروی و طنین صدایت میماند
ولی ز غصهی کوچ، آشیانه میمیرد
کابل
اهدا: به فرید انوری و صدایش
کتاب: آیه های منسوخ / 32/