ای تمام هستی ام در دست تو
ازچه گشتم این چنین پابست تو
چونی بی من ای نخستین مرد من
پُر شده پیمانه های درد من
ای هوای وصل تو اندر سرمبی هوای عشق تو چون بر پرم؟
قامت تو امتداد هستی ام
با چه معیاری به خود وابستی ام؟
ای نفس هات با نفسهام همنفس
بی تو مرغ جان من اندر قفس
هرکسی در این جهان یک بار زیست
هستی بی عشق عین مرده گیست
گفتی آن شب تا آخر خط با منی
از چه دیدی ام مثال هر زنی؟
من کجا و هر زن دیگر کجا
کی کشد رو موج دُرسفته را
من همآ ورد تو کی گردم به تن؟
جمع است در من ظرافت های زن
هرکجا همراه تو عشق من ست
وزن هستی تو آخر این زن ست
می کجا جای مرا پُر میکند
جز صدف که قطره را در میکند
نی توانی تا که بگریزم ز تو
نی دلشیری که آمیزم به تو
ای خشونت هات لطف دیگری
بی توام هرگز مبادا سروری
ای تمنایت خمیر جان من
گر که خامم پخته گردان نان من
چشم من منزلگه دیدار تست
وین سرم سودایی پندار تست
ای لبانت داغتر از آفتاب
بیش از این بر جسم سرد من بتاب
جایگاه بوسهات اندام من
درد دردت ریز تو در جام من
باد ارزانیت ارزشهای من
ای تو اوج جمله تابشهای من
ای تو جبران شکستنهای دل
ای دلیل جمله رفتنهای دل
دهلینو