تک تک تک …
پاره کرد
سینه ی هوا را
شلیک مرمی ها
یکدو سه …
بیستوشش قطره خون
در محراب
برابر چشمان خدا
یکی برای هرسال زندگی
خالی کرد دور سلاحش را
مرد افسر !
…
گر گر ، گر گر…
شیار برداشت پشت خاک
آدم روی آدم
درو کرد
مثل علفهای هرز
زیر نگاه خورشید
در سرزمین بیگانه …
مرد افسر !
رسانهها چیزی نگفتند
از کشتهها …
از پشتههایی که ارزش خبری چندانی
نداشتند …