طلوع گل‌ابریشم

by | آوریل 14, 2018 | آیه های منسوخ

این کیست، این نشیمن جزیره تنهایی
که تاجی از عشق بسر دارد
و موکبی از بخت
زیر پا؟
این شهبانوی کدامین سرزمین جادویی است؟
…آه
!ای چشمان من
شما به حقیقت بینایی خویش اعتماد دارید
و به‌یقین می‌دانید
که آیینه‌ها
پیام‌آوران راستین بشارت تصویرند؟
،تو
از ترانه و عطر و نسیم و نور و بهاری
که شعر و شب را
چراغان کردی
و باغ را
آیینه بستی
و پاییز را
بر برگ‌های کهنه‌ی عتیق
همنشیمن کردی
و من
کز نسل گیاهان سبز وحشی جنگل بودم
با قامتی همزاد سپیدار
و پوستی
چون گندم نورس
و گیسوان ریخته در باد
به پیشواز تو ایستادم
و لحظه‌های آبی آشنایی ما
راز شکفتگی “بودن” و “ماندن” شد
نگاهت
آفتاب همیشه طالع است
و عشقت
راز ناگفته‌ی آفرینش
در روز بلوغ حادثه
یادت غنیمتی ست کز هجوم ناگهانی ظلمت
در شب تاراج عام شقایق‌ها
به دست ذهن من افتاد

،لبخندت
عطر وزش‌های شکفتن
،دستانت
یاری
و شانه‌هایت تکیه‌گاهی
در شام تنهایی
!با من بمان یار، ای همیشه‌ترین یار
تا سپیده
تا طلوع گل‌ابریشم

 

دهلی‌نو