با عشق تو زادم من،در غیبت تو میرم
هم درد و دوایی تو هم زهرم و اکسیرم
در غربت آوارم، از عشق چه پر بارم؟
تا با تو میآمیزم،تا دستتو میگیرم
با تو همه خندانم،چون موج خروشانم
از خویش ملولم من، با خویش چو درگیرم
با ساغر چشمانم،پروسوسه میخوانم
در عشق به جولانم ، در وصل اگر دیرم
از اینهمه زیبایان،یک سرو بلندم من
شرقی خراسانی،بانوی اساطیرم
واشنگتن استیت
اکتوبر1986