به زبان نگاه
سخن می‌گفتی
و انگشتانت
رمزی عشق را تفسیر می‌کردند

بازوانت حلقه می‌بست
به دور کمرم
و می‌چشیدم
مزه‌ی دچار شدن را
که طعم خواست
و خویشتن‌داری داشت …

هوایت،
پشت دریچه انتظار می‌کشد شب‌ها
تا دم لبخند پنجره …