روز رامیمانی، در صداقت
و شب را، در سکوت
صدایت، صدای بر حق رستاخیز زمان است
وقتی مرا
به نام من، صدا میزنی
باران رامیمانی، در سخاوت
جنگل را در حجم
و دشت را، در وسعت
شکارچی ماهری
وقتی از گندمزارها، ظاهر میشوی
اسطوره رامیمانی، وقتی دستانت را مییازی
و افسانه را،
وقتی در خانه، از تو سخن میرانند
دستانت را پلی بساز
برای عبور من
از دریای سرخ …
کابل ..