تا هنوز

by | سپتامبر 11, 2019 | آخرین سرود ها

همراه ی منی کنار شانه‌های خالی‌ام
در امتداد خط تنهایی
در ازدحام همیشگی آدم‌ها
در اندازه‌های مکعب اتاقم
که فرومی‌ریزند،
در حفره‌های دل‌تنگی هرروز …

با « نداشتنت » خو نکرده‌ام
با « نبودنت » ، چرا
که خلائی بعد از تو
نبودن پیش از تو نیست

ذوق‌زده‌ام نمی‌سازند تازه‌ها
که اتفاق افتاده‌اند از پیش
« دیژاوو » ….

در پوست کوچکم نمی‌گنجم
مثل پیراهن چسب قرمزی
که به قد « نوجوانی » ام بود
و اکنون نمی‌توانم ، تنش کنم

مثل شعرهای ترد « جوانی » ام
که قدیمی شده‌اند
میان صندوق‌های نم گرفته‌یی
که با خود حمل کرده‌ام
از تاریخی، به جغرافیایی …

مثل نامه‌های بی‌نامی
که هنوز
در سبد « رونده‌های فوری … »
در انتظار نشانی‌اند
یادم باشد پست شأن کنم
پیش از آنکه دست‌نخورده
پیر شوند
مثل پیراهن سرخ « نوجوانی » ام …

“کریمه طهوری ویدا”

لاس انجلس _ کلیفورنیا