تاریخ ۲۴ جون امسال روزی سفردوست دیرین دوران مکتبم "کامله حبیب" عزیز بود. دوستی که با او روزهای خوب...
Karima Widaa
خود زندگی نویسی
by Karima Widaa | ژانویه 27, 2023 | آخرین سرود ها
پدر نوشته بود؛ درحالیکه پاغنده پای سپید برف، درختان توت حیاط را آذین میبست، خداوند بما دخترکی...
ممنوع
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
بر من میدمی جهان پر از شکوفه میشود و خاک تغزل بکر ِرویش دیده فرومیبندم تا ترا در حافظهی عشق...
دیدار در آیینه
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
و من گریه نکردم که سالهای پر از اضطراب را همه گریسته بودم به یاد آوردم که از نگاه جستجوگر آینهها...
دو هیچ
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
زندگی نیست، مگر سایه رمنده ای ما آه، هم بال من ای راهی «قاف»! بال بگشای از افق تا به افق زندگی را...
رمز
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
به زبان نگاه سخن میگفتی و انگشتانت رمزی عشق را تفسیر میکردند بازوانت حلقه میبست به دور کمرم و...
مهمان
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
به ملاقات دوست میرفتم بروی جاده خاکی میان جنگلِ سبز هوا، پر از نفس شستهی بهاران بود تمام تپههای...
دیدار
by Karima Widaa | ژانویه 24, 2023 | و خورشید نام عشق را میدانست
دره، با تن سبز جنگلیاش در سپیدهدم به انتظار دیدار ما پلک خواهد گشود و پرندهها، با آن صدایی شاد...