ترا یک روز دیدم من ز بعد سالهای رفته در گور فراموشی ز بعد روزها، آن روزها که آهسته میگفتی برایم...
آیه های منسوخ
و آب و آتش بود
by Kwidaa | دسامبر 3, 2017 | آیه های منسوخ
سیاهی از افق شرق آسمان میریخت سپیده در جهت غرب آن گریزان بود فضا، چو آتش بود ،زمین ناپیدا و آفتاب...
عطر و شیشه
by Kwidaa | نوامبر 13, 2017 | آیه های منسوخ
ای چراغ هستیام ای نور نور ای جهانم بی تو تاریک هم چو گور باز از سودای تو سوداییام ای طبیب حاذق...
دردِ درد
by Kwidaa | نوامبر 13, 2017 | آیه های منسوخ
ای تمام هستی ام در دست تو ازچه گشتم این چنین پابست تو چونی بی من ای نخستین مرد من پُر شده پیمانه...
غصهی کوچ
by Kwidaa | نوامبر 2, 2017 | آیه های منسوخ
تو میروی و غزل، غمگنانه میمیرد شکوه شعر به موج زمانه میمیرد تو میروی و حدیث سخن کی خواهد گفت ز...
کوچه و باد
by Kwidaa | نوامبر 2, 2017 | آیه های منسوخ
کوچه خاموش است بانگ پای عابران خسته در گوشش نمیپیچد قلب سنگ ره دگر آزرده از پایی نمیگردد کفشهای...
صلح
by Kwidaa | نوامبر 2, 2017 | آیه های منسوخ
جهانگرد آفتاب اکنون ز شهر ما سفرکرده ببال کاروان نور سفرها در افقهای دگر کرده منم در خانهام تنها...
سرآغاز
by Kwidaa | اکتبر 23, 2017 | آیه های منسوخ
و شعر آزادی را کسی نسرود و شعر آزادی سروده شد با نخستین عصیان در رهایی از زندان ابدی و شعر آزادی...
صلح و جنگ
by Kwidaa | اکتبر 23, 2017 | آیه های منسوخ
و کودک گفت جنگ که آغاز نگشته بود پایی داشتم برهنه اکنون، سری دارم بیسایه کودک دیگر گفت: جنگ که...