دستکش، دستش نمیکرد و همینگونه، برهنه بودند دستانش همچنان که میرفت دستانش را سپری میساخت در...
سپید و سیاه
read more
by Kwidaa | جولای 26, 2017 | آیه های منسوخ
دستکش، دستش نمیکرد و همینگونه، برهنه بودند دستانش همچنان که میرفت دستانش را سپری میساخت در...
by Kwidaa | جولای 26, 2017 | آیه های منسوخ
1 بهجای عاطفه سنگ و بهجای قلب "همه مفرغ و آهن" برای عشق – ناگفتنیترین احساس بلند مرثیه باید...
by Kwidaa | جولای 15, 2017 | آیه های منسوخ
شب را چگونه به سر میبرم اگر حضور تو، در تنهایی بادلم خلوت بیدریغ نمیداشت از تو پُرم چنان...
by Kwidaa | جولای 4, 2017 | آیه های منسوخ
روز رامیمانی، در صداقت و شب را، در سکوت صدایت، صدای بر حق رستاخیز زمان است وقتی مرا به نام من،...