پدر نوشته بود؛ درحالیکه پاغنده پای سپید برف، درختان توت حیاط را آذین میبست، خداوند بما دخترکی...
عشق به پایان خویش باور ندارد
ممنوع
بر من میدمی جهان پر از شکوفه میشود و خاک تغزل بکر ِرویش دیده فرومیبندم تا ترا در حافظهی عشق...
دیدار در آیینه
و من گریه نکردم که سالهای پر از اضطراب را همه گریسته بودم به یاد آوردم که از نگاه جستجوگر آینهها...
رمز
به زبان نگاه سخن میگفتی و انگشتانت رمزی عشق را تفسیر میکردند بازوانت حلقه میبست به دور کمرم و...
تلویزیون آریانا افغانستان
با کریمه ویدا طهوری – ایالات متحده امریکا
و خورشید نام عشق را می دانست
آیینهای در برابرم
یاد نمیکنی زمن، باز تو سرگران شدی تا به دلم...
همنفس
ای همنفس ای همصدا، ای عشق بی پهنای من ای...
آرش کمانگیر
آتشگرفته سینهام از شعله سودای دل بازی به آتش...
Karima WidaaTahouri
Ustad Bakhtari
K.Widaa
Farhad Daryaa
With co-workers – Year 19
With co-workers Year -19
With co-workers Year 19
With co-workers Year 19